مدح و مرثیۀ امام حسن عسکری علیهالسلام
سیرتش نه درحقیقت صورت دنیاییاش ماه را شرمندۀ خود میکند زیباییاش میچکد نهج البلاغه از لب پائـینیاش میچکـد آیات قـرآن از لب بالاییاش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم میرسد آن کسی که«جامعه»بوده دم لالاییاش جامعه،«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست نسبت فـرزندیاش با نسبت باباییاش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یـازده در ذکر بالا میرود کاراییاش نوکـر اربـابم و یک بخـش از آقاییام ریشه دارد بیبرو برگرد در آقاییاش طعم توحـید و امامت را به هم آمیخته نـیـمـۀ مـکّـی او با نـیـم سـامـرّاییاش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت میکند یک استکان از چاییاش ازحرم برگشته میداند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان میشود گیراییاش چونکه تنها میروی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت میکشد تنهایی از تنهاییاش |